طه مرد کوچک زندگی

روز شنبه بود عصری با بابایی و آبجی غزلی اومدیم بیمارستان تا یه نوار قلب ازت بگیرن خلاصه من اومدم داخل زایشگاه و نوار قلبت رو گرفتن خانوم دکتر گفت افتضه دقیقا با همین لحن گفتم خانوم دکتر افتض یعنی چی؟ گفت: خیلی بده اصلا ضربان قلبش کنده واز این حرفا یه چیزای دیگه هم گفت  ولی خب من از بس ناراحت بودم نفهمیدم فقط گریه میکردم خلاصه بستریم کردن ، چقدر بابایی ناراحت بود دکتر گفت امشبو اینجا بستری باش تا چند بار دیگه نوار قلب رو بگیریم اگه بد  بود فردا عملت میکنیم خلاصه شب ٤ بار نوار قلبتو گرفتن به قول دکتر مهربون بخش همش افتض بود الا آخریش که خیالم راحت شد اما از ناراحتی شب که اونجا بودم دل درد و کمر درد شدید گرفتم ...

امروز مامانی نازم ٥ روزه که اومدی چقدر غزلی خوشحاله، همش دوس داره بغلت کنه و مدام بوست میکنه طوری که من دیگه نمیدونم چی باید بهش بگم تا از این بوسای آبدار ومحکم نکنه         ...

سلام مامانی نازم این روزها واقعا دیر میگذره!!!!!مخصوصا که از پای کامپیوتر نشستن هم منع شدم چون باید بخاطر جنابعالی بیشتر استراحت کنم کمتر خودم خسته کنم خلاصه تو خونه هیچ کاری نیست که انجامش بدم آخه مامان جون همه کارا رو انجام میده!!!!!!!!!! خب من باید برم ...